ذبیح بهروز و ضد شرق‌شناسی

ذبیح بهروز و «ضد شرق‌شناسی»
داریوش رحمانیان
سویه‌های مهمی از تاریخ اندیشه در ایران روزگار جدید و معاصر نکاویده مانده است. از آن میان یکی چگونگی مواجهه ایرانیان با شرق‌شناسی است. باید پرسید که اندیشه‌گران و نخبگان ایرانی با ذهنیت شرق‌شناسانه چگونه برخوردی کردند؟ روایت شرق‌شناسان در آگاهی و شناخت و فهم ایرانیان از تاریخ و فرهنگ و کیستی خود چگونه آثاری برجای نهاد؟
در یک تقسیم‌بندی مقدماتی می‌توان گفت که برخورد فرهیختگان ایرانی با ذهنیت و روایت شرق‌شناسی سه شکل کلی داشته است: گروهی همدل و همراه؛ گروهی مخالف و معترض؛ و برخی نیز ترکیبی ازین دو گرایش بوده اند. البته این دسته‌بندی کلی است و بنابراین نمی‌توان بدون پرداختن به نمونه های جزئی و خاص ادعای دقت مطلق داشته داشت.
در میان محققان جدید نسل اول ایران کسانی که در گروه نخست جای می‌گیرند در اکثریتند. از آن میان می‌توان کسانی چون علامه قزوینی، تقی‌زاده، اقبال، حسن پیرنیا، و پورداوود را یاد کرد. کسروی موضعی ترکیبی و دوگانه داشت. او از سویی استواری روش پژوهشی شرق‌شناسان را می‌ستود؛ و از دیگر سوی ذهنیت و اغراض و غرور آنان را بایسته نقد می‌شمرد و درباره تقلید کورکورانه و خودباختگی در برابرشان هشدار می‌داد .
در نسل نخست محققان جدید ایران مخالفان و معترضانی که تقریبا یکسره بر کار شرق‌شناسان ایراد بگیرند و اساسا بر اغراض غیرعلمی آنان انگشت تاکید بنهند اندکند. ذبیح بهروز شاید تنها نماینده این گرایش در آن روزگار بود. بهروز را می‌توان یک «ضد شرق‌شناس» تمام‌عیار انگاشت. اگر «ضد شرق‌شناسی» گونه‌ها و اقسامی داشته باشد؛ او پیشگام یک گونه ویژه از جریان «ضد شرق‌شناسی» در ایران بود. واژه جریان را با احتیاط به‌کار می‌گیریم. به زعم بهروز شرق‌شناسان بنا بر اغراض مذهبی و سیاسی به دستکاری تاریخ ایران و شرق می‌پردازند. غرض آنان اینست تا از سویی افسانه‌های تورات و از سوی دیگر قدمت و اصالت بدون رقیب تمدن یونانی را به اثبات برسانند. به همین علت نامها و اصطلاحات و تعابیر توراتی را بر تاریخ و جغرافیای ایران و پیرامون تحمیل کرده‌اند. همچنین به علت رقابت بزرگ دستاوردها و میراث تمدنی و فرهنگی ایران و هند با تمدن یونانی؛ با حذف و تحریف روایات و شواهد قدمت وعظمت تاریخ و تمدن ایران و هند را کاسته و پوشانده‌اند.
بهروز آثاری در موضوع ادبیات و نمایشنامه، زبان، خط، تقویم و گاه‌شماری دارد. از آن میان «مرآة السرایر و مفتاح الضمایر» اثری در نقد شرق‌شناسان است به نثر و نظم. همچنین انجمن «انجمن ایران کوده» را برپا کرد. این مقاله به شرح دیدگاههای او درباره شرق‌شناسان می‌پردازد.